۱۳۹۰ فروردین ۹, سه‌شنبه

آقای ده نمکی، همان چماق در دست شما برازنده تر است تا صندلی کارگردانی!


هنگامی که در سال ۱۳۸۵ جشنواره بیست‌وپنجم فجر اخراجی‌ها به نمایش درآمد، شما در پاسخ به ایرادهای متعدد فیلم‌تان، به منتقدان گفتید: " اگر دل‌تان می‌خواهد، من به جای فیلم‌ساختن بروم همان کارهای سابقم را انجام بدهم!" و به این ترتیب تهدید کردید که به دوره چماق و باتوم به دست گرفتن بازخواهید گشت!
حالا که پس از پنج سال فیلم مبتذل اخراجی ها۳ به روی پرده رفته، به نظر می‌رسد به شما همان چوب و چماق بیشتر می‌آید تا صندلی کارگردانی: همان چماقی که پرویز پرستویی از جای ضرباتش برسر جوان‌ها گفته بود. ما هم دیگر نگران چماقدارها نیستیم. تعداد این آدم‌های نان‌ به‌نرخ‌روزخور به قدری زیاد شده که یکی کمتر یا بیشتر فرقی نمی‌کند. مهم این است که شما به همان اصل و هویتی برگردید که سعی دارید پنهانش کنید. جالب تست که وقتی خبرنگارها از آن دوره درخشان زندگی شما سوال می‌کنند، برافروخته می‌شوید و انکارش هم می‌کنید! بگذریم که مثل آخوند مسجدندیده، شما هم مثل رئیس‌جمهور محبوب‌تان حتی یک روز سابقه جبهه در کارنامه تان نیست و فقط خودتان را با عکس‌های یادگاری به فداکاران جنگ چسبانده‌اید.شما یک کارگردان قابل اعتنا نیستید؛ گرچه که هر سه فیلم اخراجی‌ها را به ضرب و زور رانت دولتی با امکانات ملی فیلمش را ساخته باشید، تلویزیون را دربست در اختیار گرفته باشید و بیلبوردها را به خود اختصاص داده باشید. فیلمسازی و هنرمند بودن چیزی است که ذات آلوده را برنمی تابد؛ تردامنی هنر - به قول امین تارخ در دلشدگان - از جنس فداکاری و عرق ریزی روح است . به قول یکی از دوستان، فیلم شما را باید با "چارچنگولی"ها مقایسه کرد و نه بیشتر.

۱۳۹۰ فروردین ۸, دوشنبه

چه اصراری هست که فروش جدایی نادر از سیمین را با اخراجی‌ها3 مقایسه کنیم؟

استقبال از جدایی نادر از سیمین فوق العاده است: سینماهای فرهنگ و آزادی سانس های فوق العاده گذاشته اند و پس از سال ها، برای تماشای یک فیلم مردم در صف ایستاده اند. در حالی که بلیط اخراجی ها3 باد کرده است و سانس های معمول هم در این سینماها مشتری ندارد. اما سوال چیز دیگری است. چرا باید این دو فیلم را باید با هم مقایسه کنیم؟ مگر می شود کمدی های وودی آلن را با کمدی های مثلا جواد رضویانی مقایسه کرد؟ ده نمکی صدسال دیگر هم نمی تواند حتی یک صحنه از آثار فرهادی را بسازد. یا هدایت بازیگران فرهادی را هرگز ده نمکی نخواهد داشت. فرهادی کارگردانی است مولف که درام نویسی او را ده نمکی نه تنها نمی تواند داشته باشد، بلکه هرگز زیروبم هایش را نخواهد فهمید. چه را با چه مقایسه می کنیم؟ مگر دو چیز با کیفیت مختلف را می‌شود باهم مقایسه کرد؟ ازین مقایسه تنها کسی که شاد خواهد شد، بی تردید مسعود ده نمکی خواهد بود.

البته از عامه مردم در برخی نقاط تهران و بعضی شهرستانها انتظار نیست به جای اخراجی ها3 به تماشای فیلم پیچیده تر جدایی نادر از سیمین بروند. اگر قرار بود همه مردم به جای اخراجی‌ها3 بروند جدایی... را ببینند که ایران شده بود فرانسه و جشنواره فجر، جشنواره کن! به عقیده مردم با هر سطح فکری احترام می گذاریم و البته می دانیم همان قشر از مردم هم از جدایی نادر از سیمین بیشتر لذت خواهند بود.


۱۳۹۰ فروردین ۳, چهارشنبه

آقای ده نمکی، مي بینيم که باز زبان باز کرده اید!

آقای ده نمکی، انگار یادتان رفته در سینمای مطبوعات دنبال سوراخ موش می گشتید و آخر سر هم از ترس حاضر نشدید فیلم تان را در این سینما به نمایش درآورید. چون قبل از شما منتقدان بلایی بر سر این بچه ناخلف شما، حامد کلاهداری و فيلمش پايان نامه آوردند که تا مدتها کسی جرات فیلم ساختن علیه جنبش سبز را به ذهم خود نيز راه ندهد! شما هم که قبلا کلید اخراجی ها3 را زده بوديد، جرات نمایشش را به خود راه ندادید و حتي بعد ازين که 20 دقیقه از صحنه های فیلم تان را حذف کردید، از ترس نابوديش در سالن مطبوعات، آن را از مسابقه بیرون کشیديد. حالا بعد از یک ماه ديدم باز تخم کفتر میل کرده و زبان درآورده اید تا فیلم مبتذل تان را به آدم های مبتذل اطراف تان تقدیم کنید. دیگر کارتان به جایی رسیده که براي پشتگرمی به کسانی مثل شریفي نيا، اوتادی، که به مردم پشت کرده اند، از آن ها برای خیانت شان تقدیر هم می کنید! 


آقای ده نمکی، مي بینيم که باز زبان باز کرده اید!

آقای ده نمکی، انگار یادتان رفته در سینمای مطبوعات دنبال سوراخ موش می گشتید و آخر سر هم از ترس حاضر نشدید فیلم تان را در این سینما به نمایش درآورید. چون قبل از شما منتقدان بلایی بر سر این بچه ناخلف شما، حامد کلاهداری و فيلمش پايان نامه آوردند که تا مدتها کسی جرات فیلم ساختن علیه جنبش سبز را به ذهم خود نيز راه ندهد! شما هم که قبلا کلید اخراجی ها3 را زده بوديد، جرات نمایشش را به خود راه ندادید و حتي بعد ازين که 20 دقیقه از صحنه های فیلم تان را حذف کردید، از ترس نابوديش در سالن مطبوعات، آن را از مسابقه بیرون کشیديد. حالا بعد از یک ماه ديدم باز تخم کفتر میل کرده و زبان درآورده اید تا فیلم مبتذل تان را به آدم های مبتذل اطراف تان تقدیم کنید. دیگر کارتان به جایی رسیده که براي پشتگرمی به کساتي مثل شریفي نيا، اوتادی و

۱۳۸۹ اسفند ۲۶, پنجشنبه

برای تحریم "اخراجی‌ها۳" سینما نرفتن کافی نیست!

برای تحریم "اخراجی‌ها۳" سینما نرفتن کافی نیست. این یک حداقل است و جنبش هوشمند سبز، یک جنبش حداقلی نیست. ما باید کلیه مسیرها به سینماهای نمایش‌دهنده فیلم‌های مبتذل ضدمردمی مثل "اخراجی‌ها۳ " و "پایان نامه" را ببندیم: به همه اقوام سفارش کنیم به تماشای فیلم نروند، در این مورد شعارنویسی کنیم و حتی اگر لازم شد جلوی سینماهای نمایش‌دهنده بایستیم و مردم را آگاه کنیم که به فیلم های ضدخودشان بها ندهند. یادمان باشد از جمله زیبای پرویز پرستویی به عنوان یک بازیگر مردمی استفاده کنیم که در مقابل پیشنهاد بازی در اخراجی‌ها گفته بود:" هنوز جای زخم ضربه های چماق مسعود ده نمکی روی سر مردم باقی است"!
فراموش نکنیم که بیشترین فروش اخراجی‌ها۲ نه در پایتخت، بلکه در شهرستان ها بود। پس شهرستان‌ها نیاز به کار بیشتری دارند تا تهران. خوشبختانه با فعال شدن شهرستان ها در حرکت های سبز اخیر، این فعالیت فرهنگی چندان دشوار به نظر نمی‌رسد.

۱۳۸۹ اسفند ۱۴, شنبه

شبیه سازی سهراب اعرابی و مادرش در فیلم "مرگ کسب و کار من است"



فیلم مرگ کسب و کار من است" ساخته اول امیر ثقفی در زمانی نامعلوم می گذرد و شاید همین نکته سبب شده بتواند حرف های تازه ای را در آن بگنجاند اما نکته جالب این فیلم که درمورد دزدیدن کابل های برق در یک روستاست, شباهت ماجرای یک مادر و پسر به داستان سهراب اعرابی است। مانند فیلم های موجود از مادر سهراب در زندان اوین و سوالش از ماموران در مورد سهراب، مادر عباس هم به زندان می رود و می گوید که به دنبال ردی از پسرش است। همانجا است که او می گوید: " پسرم کاری نکرده و حرفی هم نزده که به خاطرش به زندان برود!" نکته جالب در این بین شباهت مریم بوبانی بازیگر نقش مادر با مادر سهراب اعرابی است। به تصویر کشیدن مادری که به عنوان اسطوره مادران شهدای جنبش سبز ازو یاد می شود، البته خیلی دشوار است و نمی توان به بیش از حضوری ساده به آن در فیلم اشاره کرد که صدالبته به حضور مادر موثر سهراب نمی رسد. اما همین اشاره های بسته در فضای فعلی سینمای ایران را نیز باید به فال نیک گرفت.