۱۳۸۹ اسفند ۸, یکشنبه

هفته فیلم حمایت از پناهی و رسول اف از فردا در ایتالیا آغاز می شود

احمد رافت از صدای امریکا اعلام کرد از فردا هفته فیلم حمایت از پناهی و رسول‌اف در ایتالیا آغاز می‌شود. در مراسم فردا در رم برناردو برتولوچی فیلمساز بزرگ ایتالیایی و دیگر شخصیت‌های بزرگ سینمای ایتالیا حضور خواهند داشت. این مراسم با همکاری چینه‌چیتا و اتحادیه تهیه‌کنندگان ایتالیا در رم آغاز خواهد شد و بعد در شهر تورینو ادامه خواهد یافت. لازم به‌ذکر است هفته فیلم سینمای فرانسه در حمایت از جعفر پناهی و محمد رسول اف در پاریس نیز به تازگی برگزار شد.

۱۳۸۹ بهمن ۲۸, پنجشنبه

وای به حال جشنواره فجری که جایزه اش را مشایی اهدا کند!

اصلا هدف ارشاد از برگزاری جشنواره فجر مگر غیر ازین است که تبلیغی برای
مشایی و دولت همراهش باشد؟ وگرنه فیلم ها که یا توقیفی بودند یا خارج از
بخش مسابقه! نتیجه همین می شود که مشایی، بازجوی اطلاعاتی که همسرش را
حین شکنجه شناخته، حالا جایزه اهدا می کند!
اما مهدی هاشمی را چه شده است که به جای حرکت های سبز هدایت هاشمی و محسن
طنابنده در سال گذشته حین دریافت جایزه، با شادمانی جایزه اش را از مشایی
می گیرد و به جای اعتراض، فریاد می زند :" برای ما سینما مهم است، این
طرفی و آن طرفی هم ندارد!"
آیا مهدی هاشمی نمی داند این دولت چه بلایی برسر سینماگران آورده که حتی
تهیه کنندگان مستقلی را که با دولت بیعت نکرده اند، به سینمای تهیه
کنندگان در جشنواره فجر راه ندادند؟ آقای هاشمی، پس اهمیت صنفی و غیرت چه
می شود؟

جهانگیر الماسی: من فقط با دولت همکاری می‌کنم، وگرنه سیاسی نیستم!

جهانگیر الماسی، وقتی در برنامه هفت خواست از خودش دفاع کند، به‌طرزی ناگهانی گفت:" چرا عده‌ای از همکاری من با دولت ایراد می‌گیرند؟ من با دولت‌های دیگر هم همکاری کرده ام!" این جناب الماسی یادش رفته که در این مملکت اصلا دولت قانونی وجود ندارد تا بتوان با آن همکاری کرد یا با دولت‌های روسای جمهوری مقایسه‌اش کرد. همه کسانی که مثل الماسی خودشان را به پول فروخته‌اند و امثال محمدرضا شریفی نیا، احمد نجفی - که مثل احمدی‌نژاد تازه معلوم شده سید است!- ، حامد کمیلی، بهاره افشاری، حامد کلاهداری، چکامه چمن‌ماه، میرطاهر مظلومی، رضا رویگری، امین حیایی و حتی اکبر عبدی بدانند که عمر این دولت کفاف نخواهد داد و به‌زودی رسوا خواهند شد.

آقای دبیر جشنواره، چیزی به اسم خجالت به گوش تان خورده؟

مسعودشاهی، دبیر جشنواره فیلم فجر دیروز در نامه‌ای که سراسر توهین است، رضا میرکریمی را به‌دلیل انتقادش از هیات داوران به‌شدت مورد انتقاد و افترا قرار داده و گفته است هیات داوران لطف کرده به‌خاطر انتقاد میرکریمی فیلمش را از بخش مسابقه خارج نکرده! آقای مسعودشاهی، وقتی شما هنوز به کودتاچیان نپیوسته بودی و حقارتت را به اثبات نرسانده بودی، میرکریمی عزیز فیلمی در مورد روحانیت ساخت که به مخیله امثال شما هم نمی گنجید و پیش قراول مارمولک شد. بعد هم کجای دنیا داوران جشنواره این حق را به خود می‌دهند که با کوچک‌ترین انتقادی فیلمی را از بخش مسابقه خارج کنند، که شما دومی باشید؟ حالا که فیلم را خارج نکرده‌اید، مثلا خیلی هنر کردید در دو رشته کاندیدایش کردید تا به آن جایزه هم ندهید؟ بچه گول می‌زنید؟ بعد هم شما اصلا چة کاره هستید که از داوران دفاع کنید؟ چون داوران وطن‌فروش و هوادار مکودتا هستند باید تشویق شوند و چون میرکریمی چنین نیست، باید توبیخ شود؟ یادتان باشد همه حرف‌های امروزتان را بعدها باید پاسخگو باشید
مگر میرکریمی چه گفته؟ حسن عباسی روانی و متوهم و جهانگیر الماسی معتادی که نمی‌تواند دو جمله را در تلویزیون درست ادا کند یا علی معلم نان به‌نرخ روز خور اسم‌شان را می‌توانند داور بگذارند؟ همین وطن‌فروشان نبودند که آشغال دسته چهارمی مثل پایان‌نامه را برای کوبیدن مردم به بخش مسابقه راه دادند؟

۱۳۸۹ بهمن ۲۷, چهارشنبه

مسعود ده‌نمکی از ترس خبرنگاران فیلمش را در سینمای برج میلاد نشان نداد!

شاید عجیب برسد، اما فضای 24 بهمن و آمادگی برای راهپیمایی، فضای جشنواره را در سالن برج میلاد به سمتی کشانتده بود که انتقاد از فیلمی مثل پایان‌نامه و جوان خام مزخرفی مثل حامد کلاهداری را اجتناب‌ناپذیر می کرد. همین فضا بلایی به سر کلاهداری آورد که فهمید چه غلطی کرده و کسی با اهنت به جنبش سبز شوخی ندارد. اما این همه ماجرا نبود. روز بعد که قرار بود فیلم ده‌نمکی به‌نمایش درآید و خبرنگاران مدام از همکاران‌شان در راهپیمایی حال وهوای خیابان انقلاب را می‌پرسیدند، ناگهان چند ساعت مانده به نمایش اخراجی‌ها3 اعلام شد فیلم به‌نمایش درنخواهد آمد! البته ده‌نمکی اینقدر عقلش می‌رسید که بداند بلای فیلم پایان‌نامه برسر او هم خواهد آمد. همین نکته سبب شده بود ده‌نمکی برای کاهش تمسخر بیش از 20 دقیقه از فیلمش را بعد از بازبینی چندباره دربیاورد و درنهایت از نمایش اثر آشفته‌اش منصرف شود! تو گویی سبزها با عزم جدی خود نه تنها خیابان‌ها بلکه سینماها را هم در کنترل خود داشتند..

۱۳۸۹ بهمن ۲۵, دوشنبه

کنایه‌های متعدد کمال تبریزی به احمدی نژاد دولتش!

فیلم خیابان‌های آرام که در یک کشور آسیای میانه می گذرد، آیینه اتفاق‌های یک سال اخیر ایران است و فیلمساز برای راحت کارکردن مکان فیلم را به آن‌جا منتقل کرده است.همان اوایل فیلم شوک اول وارد می‌شود: در یک تیمارستان مردی می‌گوید: " من دیوانه‌ام، البته دکتر هم صدایم می‌کنند!" که می‌تواند کنایه به احمدی‌نژاد باشد که اصرار دارد خودش را دکتر بنامد! بعد از آن هم وقتی در شهر آشوب می‌شود، رئیس پلیس به نیروهایش می گوید: " اصلا همه را دستگیر کنید!" و در صحنه‌ای دیگر نیروهای پلیس به زن و مردی در یک اتومبیل متنی را نشان می‌دهند تا مثل صداوسیما آن را از رو بخواند!"
یک شوخی زیبای دیگر جایی است که خبرنگاری از دختر نوجوانی می‌پرسد که کارش چیست و دختر جواب می‌دهد: " متخصص هسته‌ای هستم، در زیرزمین خانه‌مان انرژی هسته‌ای تولید می کنم!" که بعد
از گفتن این جمله سالن از خنده منفجر شد. از نکات جالب دیگر فیلم این است که مجسمه‌های شهر درست مثل تهران دزدیده می‌شوند!
جای دیگری از فیلم توریست‌هایی که خود را "توریست " می‌نامند، عملا توسط پلیس "تروریست" خوانده می‌شوند و جرم خبرنگار از نظر پلیس "تشویق افکار عمومی" نامیده می شود! فیلم با این جمله از میشل فوکو اغاز می‌شود که :" فرق دیوانه‌ها با ما این است که ما در اکثریت هستیم"!

۱۳۸۹ بهمن ۲۴, یکشنبه

فیلم پایان نامه و حامد کلاهداری هو شدند!

امشب فیلم پایان نامه و حامد کلاهداری در سینمای مطبوعات هو شدند. از لحظه شروع فیلم تا پایان آن، حاضران در سالن به تمسخر و هوکردن فیلم و صحنه های مضحکش کردند. این تمسخر با نمایش تصویر شریفی نیا، احمد نجفی - که در تیتراژ فیلم سید خوانده شده بود!- و خود حامد کلاهداری به اوج رسید. در صحنه ای از فیلم که کلاهداری در نقش یک راننده آژانس به همراهانش می گوید :" حالا ما یک گهی خوردیم" سالن از تشویق منفجر شد! انگار که کلاهداری برای ساخت فیلم بدش معذرت بخواهد! این خنده های مکرر و هو شدن فیلم و عواملش، با اعتراض حراست و عوامل حاضر در سینما روبرو شد که آن ها با هو شدن توسط تماشاگران ساکت شدند!
پایان نامه درباره 4 جوان - 2 دختر و 2پسر- است که همگی برای تحویل پایان نامه یکی از آن ها که روزبه(حامد کمیلی) نام دارد، به دنبال استادشان می روند اما از خانه ای سردرمی آورند که مثلا محفل سبزهاست. در این قسمت که اسباب خنده فراوانی شد، مردی که ادعا می کرد از لندن آمده اخبار جنبش سبز را ارائه می کرد. چهار دوست دانشگاهی به دلیل رفتن به خانه مهم سبزها، مورد هجوم و ترور قرار می گیرند و در نهایت 3 نفر از آن ها کشته می شود. از میان دو دختر یکی که ترانه نام دارد - با اشاره به ترانه موسوی - در یک درگیری تیر می خورد و موسیقی فیلم نیز مزاحمت ایجاد نمی کند. دختر دوم هم که تیر می خورد، مثل ندا آقاسطان از دهانش خون می ریزد. فیلم سرشار از نمایش خون و دست بریده و بدن آش و لاش شده است.
طبق آخرین خبر، جلسه مطبوعاتی فیلم در حالی آغاز شده که درها به سرعت برروی خبرنگاران بسته شده بود و برای جلوگیری از اعتراضی شبیه آنچه در سالن رخ داده، با مسئولین برگزاری فیلم رخ داد.

۱۳۸۹ بهمن ۲۳, شنبه

آقای شورجه، فقط شما می توانید صحنه های جنسی بسازید؟!

جمال شورجه، فیلمساز ارزشی و رفیق شفیق دولت احمدی‌نژاد، در فیلم 33 روز صحنه‌هایی را نشان می‌دهد که یک افسر به خانم همکارش پیشنهاد نامشروع می دهد و بعد لمسش می‌کند و حتی صورتش را در دست می‌گیرد! ما که بخیل نیستیم، اما آقای فیلمساز ارزشی، چطور فیلمسازان دیگر سینمای ایران که از نشان دادن یک صدم چنین صحنه‌هایی محرومند همه ازنظر شما فاسدند، اما شما با این صحنه‌ها پسر پیغمبرید؟!

۱۳۸۹ بهمن ۲۲, جمعه

گزارش یک جشن: روایت حاتمی‌کیا از جنبش سبز!

اگر در فیلمی مثل جدایی نادر از سیمین جنبش سبز در حد کلمه "جنبش" در کتاب درسی دخترک فیلم یا سی‌دی شجریان حضور دارد، فیلم حاتمی‌کیا پراست از اشاره‌هایی به جنبش سبز. از مقنعه سبز دختر سرهنگ گرفته تا صحنه‌ای تظاهرات پایانی فیلم. داستان فیلم در مورد دخالت نیروی انتظامی در پلمپ یک موسسه مشاوره ازدواج است. از جایی که سرگرد فیلم قصد بستن موسسه را دارد، لادن (مریلا زارعی) با سرگرد مواجه می‌شود، هربار با اشاره به نیروی جوانان حاضر، او را تهدید به اعتراض می‌کند و سرگرد هم منظورش را درمی‌یابد. در فصل پایانی فیلم، جوانان به خیابان می‌ریزند و وقتی نیروی انتظامی با آن‌ها درگیر می‌شود، با موبایل شروع می‌کنند به فیلم گرفتن از آن‌ها! صحنه درگیری نیروی انتظامی با جوانان از دریچه موبایل مردم به‌نمایش درمی‌آید و از صحنه‌های آشنای جنبش سبز است. در پایان نیز جوانان که صدای الله اکبرشان به‌شکل ضعیفی در فیلم نیز شنیده می‌شود، شمع به‌دست وارد پارکی می‌شوند تا مراسم ازدواج را آن‌جا برگزار کنند. اشاره‌های حاتمی‌کیا به جنبش سبز چنان در فیلم آشکار است که شب گذشته در برنامه هفت نیز به آن اشاره شد که البته مجری برنامه باذکر این نکته که "برنامه را سیاسی نکنیم" از موضوع گذشت.

۱۳۸۹ بهمن ۲۱, پنجشنبه

بی‌نظم‌ترین جشنواره فیلم فجر در تاریخ برگزاری!

غیر از تعطیلی یک روزه سه‌شنبه که تاکنون در روزهای بین نمایش هیچ جشنواره‌ای در دنیا رخ نداده، مضحک‌ترین اتفاق جشنواره این است که یک هفته از شروع آن می‌گذرد، اما هنوز برنامه سینماها مشخص نشده است! به حدی که کمتر از 24 ساعت مانده به نمایش، نام فیلم‌ها اعلام می‌شوند که تازه آن هم دستخوش تغییر می‌شود! علت این بی‌نظمی ضعیف بودن تصمیم گیری است که با آن که کپی فیلم‌ها طبق قانون باید تا آخر آذر ماه باید حاضر باشند، باعث شده فیلمی مثل اخراجی ها3 هنوز در حال فیلمبرداری باشد!
از دیگر عجایب جشنواره نمایش فیلم های خارج از مسابقه (نوعی نگاه) در ساعت 12 شب است که البته آن هم با تاخیر انجام می شود. علت این امر معلوم است: باتوجه به پرت بودن مسیر برج میلاد، کسی که خودروی شخصی نداشته باشد نمی‌تواند برای فیلم آخر بماند و تعداد کمتر تماشاگران برای این فیلم های مسئله‌دار بهترین چیز برای شمقدری و دولت است. عده زیادی هم که فیلم ها را از صبح تعقیب کرده‌اند، نایی برای نمایش فیلم در این ساعت ندارند. با این حال این بخش همچنان بهترین بخش جشنواره است و اقلا با بخش مسابقه به هیچ وجه قابل مقایسه نیست!
بخش خارجی که ازین هم مضحک‌تر است. با وجود تولید آثار سینمایی فوق‌العاده سال گذشته درسطح جهان، ضعیف‌ترین فیلم های ممکن انتخاب شده‌اند و به همین دلیل تا روزهای آخر نام این فیلم‌ها را به مطبوعات اعلام نکردند! برگزارکنندگان برای پوشاندن همین افتضاح و حرف نزدن از تحریم دیگر کشورها، یک دروغ تاریخی در مورد رقم هزار فیلم خارجی متقاضی گفته‌اند که در کن و ونیز هم سابقه ندارد!

نمایش بای سیکل ران مخملباف در فیلم گلچهره (وحید موسائیان)

فیلم گلچهره درباره بازسازی فیلمخانه ملی افغانستان بعد از خروج شوروی از این کشور است. زیبایی کار موسائیان به عنوان کارگردان این است که برخلاف فشارهای معمول بر فیلمسازان، او فیلم بای سیکل ران ساخته محسن مخملباف را برای صحنه افتتاح فیلمخانه درنظر گرفته. می دانیم که مخملباف برای سینمای افغانستان زحمت فراوانی کشیده و مدت ها در آنجا زندگی کرده. ادای دین موسائیان با نمایش بای سیکل ران به همین مسئله اشاره دارد. شجاعت این کارگردان را می ستاییم؛ گرچه همه در سالن سینما منتظر تیتراژ فیلم مخملباف با نام او بودند تا سالن سینما را منفجر کنند!

۱۳۸۹ بهمن ۱۹, سه‌شنبه

جعبه سیاه: بمب خنده جشنواره فجر در مورد 11 سپتامبر!

فیلم جعبه سیاه که یک اثر کاملا مستند است، توسط شمقدری به زور به بخش مسایقه سینمای ایران خورانده شد. اما نتیجه چه شد؟ ازین فیلم پرهزینه تبلیغاتی جز بمب خنده چیزی درنیامد. فیلم با دوربین روی دست به‌شکل ویدیویی تصویربرداری شده و به‌هیچ وجه کیفیت یک کار سینمایی را ندارد. داستان، ماجرای آشنایی کارگردان با یک امریکایی است که قرار است اصل داستان 11 سپتامبر را بفهد.اما صحنه‌های مضحک در فیلم کم نیستند: مثل جایی که مرد خارجی روبروی تلویزیون می نشیند و کانال عوض می کند در مشهد تا می رسد به کانال روضه و می زند زیر گریه و مثل ابر بهار به پهنای صورت اشک می ریزد!

مضحک‌ترین ایده کارگردان که توهم صرف به‌نظر می‌رسد این است که مسیحیان صهیونیست - می‌بینید چه نوآوری جالبی دارد! - چون هدف‌شان اشغال آسیا به‌عنوان سرزمین تاریخی یهود است، 11 سپتامبر را خودشان در امریکا به وجود آورده‌اند تا بعد بتوانند حمله کنند! بامزه‌تر اینکه در همین صحنه مرد امریکایی می‌گوید که چه راز مهمی برملا شده: "این موضوع را در دنیا فقط رئیس جمهور شما در سازمان ملل برملا کرد!"

در پایان فیلم هم شخصیت خارجی چفیه روی دوشش می اندازد و به جعفر اسلاملو می گوید: من هم یکی از شما هستم!

۱۳۸۹ بهمن ۱۸, دوشنبه

تمسخر و هو کردن "فرزند صبح" در سینمای مطبوعات و اظهارنظر افخمی

امشب هنگام نمایش فرزند صبح که درباره زندگی آیت‌الله خمینی توسط بهروز افخمی ساخته شده، تماشاگران در برج میلاد بارها فیلم را با دست زدن‌های متناوب مورد تمسخر قرار دادند. این مورد در حالی رخ داد که برخی از حراستی‌ها و ماموران اطلاعات که در سالن مستقر بودند، حاضران را به سکوت وامی‌داشتند. در پایان فیلم نیز با وجود فریاد این نیروها برای فرستادن صلوات، گروهی از تماشاگران علاوه بر دست زدن به نشانه تمسخر، فیلم را هو کردند. اما این همه ماجرا نبود.
بهروز افخمی از خبرنگاران دعوت کرد به سالن پرسش و پاسخ بروند و درحالی که مسئولان سالن میکروفن‌ها را بسته بودند، افخمی بدون بلندگو در سالن ایستاد و اعلام کرد این فیلم به نمایش درآمده از آن او نیست و فقط مسئول فیلمنامه است. و این نکته را در 2 نامه به خانه سینما و ارشاد توضیح داده. افخمی توضیح داد که قطع فیلم سوپر 35 بوده و باید در لابراتوار خارج چاپ می شده اما در نسخه فعلی که در ایران چاپ شده، کادر غلط است و چیزهای اضافی در کادر را می بینید. او هنگام دوبله هم در ابران نبوده است.عده ای از متعصبین حاضر افخمی را به نپرداختن به مسائل مهم تر زندگی آیت الله خمینی متهم کردند، که افخمی با جدیت پاسخ داد:" فیلمنامه این اثر از آن من و ذهن من است وبه شما هیچ ربطی ندارد من چگونه فکر کرده و نوشته‌ام." خبرنگار دیگری نیز افخمی را در به تصویر کشیدن یک کودک متوهم به جای خمینی سرزنش کرد.
افخمی که به همراه شریفی نیا (بازیگر نقش سیداحمد که خود کلی اسباب خنده شد!) و مرجان شیرمحمدی وارد این جلسه شده بود، هزینه ساخت این فیلم را که خود بخشی از یک سریال است، حدود 2 میلیارد تومان اعلام کرد.

۱۳۸۹ بهمن ۱۴, پنجشنبه

یک اتفاق مهم در حمایت از پناهی: نمایش فیلم کوتاه درباره پناهی در همه سینماهای فرانسه

گوستاو گاوراس امروز اعلام کرد در همه سینماهای فرانسه فیلم کوتاهی در حمایت از پناهی به نمایش در می آید. به گزارش محمدرضا شاهید از صدای امریکا، گاوراس که رئیس سینماتک فرانسه است، اعلام کرد فیلمی 20 ثانیه ای قبل از فیلم اصلی در سینماهای فرانسه به نمایش درخواهد آمد.
این اولین بار در سینمای فرانسه است که در حمایت از یک فیلمساز خارجی فیلمی در همه سینماهای فرانسه به نمایش درمی آید. همچنین اعلام شده است که صندلی خالی جعفر پناهی به عنوان داور چشنواره برلین در همه جا حضور خواهد داشت. در جشنواره کن نیز برنامه های خاصی برای دفاع از پناهی و محمد رسول اف درنظر گرفته شده است.

پارسال افتتاحیه جشنواره با "یاحسین/میرحسین" بود. امسال چه خواهد شد؟

جمعه شب جشنواره فیلم فجر افتتاح می‌شود. پارسال هنگام برگزاری مراسم افتتاحیه جشنواره فیلم فجر، جوان دلیری ناگهان فریاد "یاحسین/میرحسین" سر داد و جو مراسم را به‌هم ریخت. حسینی وزیر ارشاد که درحال سخنرانی بود، چنان گیج شد که تا آخر سخنرانی هم نتوانست خودش را جمع و جور کند و جملات پرت و پلایی به‌هم بافت! حالا منتظریم ببینیم امسال کدام شیرمرد یا شیرزنی با چه شعار سبزی جشنواره را افتتاح خواهد کرد!